درباره اهمیت مطالعه و نقش آن در پرورش شخصیت افراد و رشد دانش و فرهنگ در جوامع بشری، مقالههای بسیاری نوشته شده و میشود. با وجود این، هرچه در این زمینه گفته یا نوشته شود، باز هم کم است. اما از آنجا که در این مقاله روی سخنمان عمدتاً با پدران و مادران، مربیان، معلمان و دستاندرکاران تعلیم و تربیت است، اصل را بر این قرار میدهیم که اهمیت موضوع مطالعه و کتاب و کتابخوانی، بر مخاطبان ما روشن است، و این افراد، با قبول اصل قضیه و توجه به آن، حال مایلند بدانند به کمک کدام شیوهها میتوانند هرچه بهتر و بیشتر، کودکان تحت سرپرستیشان را به مطالعه علاقهمند کنند.
از آنجا که بذر هر موضوع تربیتی، در «خانواده» در وجود کودک کاشته و سپس توسط «مدرسه» و «جامعه» بارور میشود، ما نیز در این مختصر به نقش دو نهاد از این سه نهاد بزرگ تربیتی یعنی «خانواده» و «مدرسه» در ایجاد گرایش و عادت به مطالعه در بچهها میپردازیم:
گرایش به مطالعه، مثل بسیاری از گرایشهای اکتسابیِِِِِِ دیگر، باید از همان دوران خردسالی (حدود دوازده تا چهارده ماهگی) در شخص به وجود بیاید؛ و اگر نتوان در همان سنین خردسالی بذر علاقه به کتاب و مطالعه را در وجود طفل کاشت، جبران آن در سالهای بعد، بسیار دشوار خواهد بود.
تجربه نشان داده است که بچهها از همان سنین پایین، از تماشای تصاویرِ ساده مربوط به موجودها و اشیاء آشنای اطرافشان لذت میبرند. بنابراین اگر در این دوران، کتابهای مصور رنگی ـ با خصوصیات گفته شده ـ در اختیار آنان قرار گیرد، به ورق زدن مکرر و تماشای تصاویر آن میپردازند؛ و به این ترتیب اولین سنگ بنای آشنایی و الفت آنان با کتاب گذاشته میشود.
توضیحهای سادهای که از طرف پدر و مادر درباره این تصویرها داده میشود، به دانشِ خردسال نیز غنایی بیشتر میبخشد و باعث تسریع در رشد فکری او میشود.
به مرور میتوان برای این تصاویر، داستانهایی کوتاه و سرگرمکننده ساخت و احتمالاً از خردسال خواست که آن داستانها را بازگو کند یا او را واداشت که خود برای آن تصاویر، داستان یا داستانهایی بسازد و برای شما تعریف کند.
به تدریج که سن خردسال بالا میرود، میتوان کتابهای دارای داستان مصوّر را برای او خواند، و در همین حین به او تلقین کرد که وقتی به مدرسه رفت خودش میتواند نوشتههای کتابها را بخواند.
همچنین میتوان با استفاده از سی دی ها و نوارهای ضبط صوتی که براساس داستانهای شیرین و آموزنده و مناسب آن سنین توسط مؤسسات معتبر تهیه شده (نوار داستانها، همراه با کتاب مربوط به آنها)، کودک را با کتاب الفت داد. به این ترتیب که همراه با سی دی یا نوار داستان، کتاب مذکور را هم در اختیار کودک گذاشت تا همزمان با گوشدادن به سی دی یا نوار، با ورق زدن کتاب مربوط به آن و تماشای تصاویر، صحنههای داستان را بهتر مجسم کند.
داستانهای ساده و سالمی که مادرها و احیاناً مادربزرگها و پدربزرگها برای بچهها تعریف میکنند وسیله ای برای جلب کودکان به کتاب و مطالعه است.
داستانهای ساده و سالمی که مادرها ـ و احیاناً مادربزرگها و پدربزرگهاـ برای بچهها تعریف میکنند نیز وسیله دیگری در جلب آنان به کتاب و مطالعه است.
جمعی از کارشناسان معتقدند که کتابخوانی برای بچهها، منحصر به سنین خردسالی و زمانی که بچهها سواد خواندن و نوشتن ندارند، نیست؛ بلکه این کار حداقل تا حدود دوازده سالگیِ آنها باید ادامه یابد.
در خانوادههایی که پدر و مادر یا برادر و خواهرهای بزرگتر، اهل مطالعهاند، بچهها با مشاهده آنان، خود به خود به مطالعه و روی آوردن به کتاب تشویق میشوند. مثلاً پدر و مادری که شبها قبل از خواب، ساعتی را به مطالعه میگذرانند، بیآنکه حتی خود بخواهند، به تدریج شاهد خواهند بود که فرزند خردسالشان هم کتابی به دست میگیرد و به تقلید از آنها ـ حتی به ظاهر ـ مشغول مطالعه آن میشود.
به همین سبب، از سنین چهار ـ پنج سالگی که احساس مالکیت در بچهها قویتر میشود، لازم است آنها کتابهایی از آن خود داشته باشند. اما در تمیز و سالم نگه داشتن کتاب توسط آنان، نباید وسواس زیاد به خرج داد و اصرار بیش از حد داشت. بلکه باید اجازه داد کتاب نیز مانند یک اسباببازی مورد علاقه، مونس آنان در مکانها و حالتهای مختلف باشد؛ حتی اگرکثیف یا چروک و پاره شود.
کودکانی که حرفزدنشان پیشرفتهتر است، اغلب در سالهای اولیه دبستان، بهتر و راحتتر میتوانند خواندن را شروع کنند. بنابراین گوشدادن صبورانه به حرفهای بچهها، دادن اجازه سخن گفتن و ابراز وجود به آنان، و صحبت کردن صحیح و سلیس با ایشان، میتواند یکی از گامهای اولیه در امر علاقهمند کردن کودکان به مطالعه باشد.
یکی از متخصصان در این زمینه میگوید: «کودکانی که در بزرگی در شمار مطالعهکنندگان خوب و ماهر قرار میگیرند، بیشتر آنهایی هستند که خوب فکر کردن، خوب گوش دادن، و خوب حرف زدن را در کودکی آموختهاند.»
بازیهای توأم با کلام آهنگین نیز نقطه شروعی مطبوع برای علاقهمند کردن طفل به مطالعه هستند:
بچهها از چهار ـ پنج سالگی، از کلام آهنگین لذت میبرند؛ و داستانهای و کتابهایی که دارای چنین بخشهایی هستند، برایشان بسیار دوستداشتنیاند.
همراه با این کارها، پدر و مادر بهتر است هنگامی که به کتابخانه میروند، کودکشان را نیز همراه ببرند. از این راه نیز، از همان سنین پایین، انس و الفتی بین کودک و کتاب و کتابخانه ایجاد میشود. (البته کتابخانهها نیز باید بخشی جذّاب و مستقل، مخصوص کودکان و نوجوانان داشته باشند.)
ادامه دارد...
اخذ: تبیان
کلمات کلیدی: